کد مطلب:173342 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

ورود به سرزمین کربلا
در حالی كه لشكر حر امام را تعقیب می نمود، امام علیه السلام به حركت خود ادامه داد تا روز دوم محرم وارد سرزمین كربلا شد.

سیدالشهدا سوال فرمود: نام این زمین چیست؟

عرضه داشتند: این زمین كربلا است.


حضرت علیه السلام فرمود:

اللهم انی اعوذ بك من الكرب والبلاء؛ خداوندا! به تو پناه می برم از «كرب» و «بلا».

سپس فرمود:

انزلوا، هاهنا محط رحالنا و مسفك دمائنا و هاهنا والله محل قبورنا و هاهنا والله، بهذا حدثنی جدی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؛ پیاده شوید كه این جاست محل افتادن بارهای ما و مكان ریخته شدن خون های ما، این جاست آرامگاه ما. جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، مرا از این واقعه آگاه ساخته.

پس از شنیدن این سخنان، همگی از مركب های خود پایین آمدند و حر با اصحابش نیز در كنار آنان منزل كردند.

امام حسین علیه السلام بر روی زمین نشست و در حالی كه شمشیر خود را مهیا می كرد، این اشعار را زمزمه فرمود:



یا دهر اف لك من خلیل

كم لك بالاشراق والاصیل



من طالب و صاحب قتیل

والدهر لا یقنع بالبدیل



وكل حی سالك سبیل

ما اقرب الوعد الی الرحیل



و انما الامر الی الجلیل

ای روزگار! اف بر تو باد مر تو را، چه بد دوستی هستی چه بسیار كه تو در صبحگاهان و شامگاهان كه طالبان و مصاحبان خویش را به قتل رسانیدی و روزگار در بلاهایی كه بر شخص نازل می شود به بدلی قانع و راضی نیست و هر زنده ی سبیل مرگ را رهسپار است چه بسیار وعده كوچ نمودن از این دار فنا نزدیك شده و بجز این نیست كه نهایت امر هر كسی به سوی خداوند جلیل است.



ای روزگار دوستی ات پایدار نیست

با دوست غیر دشمنی ات هیچ كار نیست



پس بامداد و شام تو جمعی ز دوستان

كشتی و دشمنی ات به كس آشكار نیست



هر زنده ای چو من به سوی مرگ می رود

جاوید غیر حضرت پروردگار نیست



حضرت زینب علیهاالسلام این كلمات و اشعار را از برادر ارجمندش شنید و عرضه داشت:

برادر جان! این سخن از كسی است كه یقین به كشته شدن خود دارد.

امام علیه السلام فرمود:

آری خواهر جان! چنین است (و من هم در قتل خود بر یقین هستم).

حضرت زینب علیهاالسلام فریاد «واثكلاه» برآورد:

واثكلاه، ینعی الی الحسین نفسه، حسین علیه السلام دل از زندگانی برگرفته و خبر مرگ خویشتن را به من می دهد.

در روایت دیگری وارد شده كه حضرت زینب علیهاالسلام پس از شنیدن سخنان سیدالشهداء عرض كرد:

واثكلاه، لیت الموت اعدمنی الحیاة، الیوم ماتت امی فاطمة الزهراء، و أبی علی المرتضی، و أخی


الحسن الزكی، یا خلیفة الماضین و ثمال الباقین؛ ای كاش مرگ من می رسید و زندگانی من تمام می شد. امروز است كه احساس می كنم مادرم فاطمه زهرا و پدرم علی مرتضی و برادرم حسن مجتبی علیه السلام از دنیا رفتند، ای جانشین رفتگان و پناه بازماندگان!

حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرمود:

ای خواهر عزیز! مراقب باش شیطان، حلم و بردباری تو را نبرد.

زینب علیهاالسلام عرض كرد: آیا كشته خواهی شد؟

امام علیه السلام با همه غم و اندوه، دم از اندوه كشید و چشمان مبارك او پر از اشك شد و این مثل را فرمود:

لو ترك القطا لنام؛ یعنی اگر «مرغ قطا» را به حال خویش می گذاردند، البته به خواب می رفت. [1] .

زنان حرم، با شنیدن این سخنان، همگی به گریه افتادند و گریبان پاره كردند.

در این میان ام كلثوم فریاد می زد:

وا محمداه! وا علیاه! وا اماه! وا اخاه! وا حسیناه! واضیعتا بعدك یا اباعبدالله؛ امان از بیچارگی بعد از تو، ای اباعبدالله.

امام حسین علیه السلام خواهر خویش را تسلی و دلداری نمود و فرمود:

ای خواهر! در راه خدا شكیبایی و بردباری كن و آن را شعار خویش ساز، زیرا ساكنین آسمان ها و ملكوت اعلی همه فانی می شوند و اهل زمین همه می میرند و جمیع مخلوقات جهان، در معرض هلاك خواهند بود.

امام حسین علیه السلام رو به ام كلثوم و زینب و فاطمه و رباب كرد و فرمود:

انظرن اذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا؛ متوجه باشید وقتی كه من كشته شدم گریبان پاره نكنید و سیلی به صورت نزنید (صورت مخراشید) و سخن بیهوده ای كه خدا راضی نیست نگویید.



[1] كنايه از اين كه اگر بني اميه مرا راحت مي گذارند، از مدينه بيرون نمي آمدم.

البته شايد يكي از عللي كه امام حسين عليه السلام، اهل بيت خود را در حجاز يا شهر ديگر نگذاشت، اين باشد كه امام عليه السلام نمي خواست يزيد، اهل بيت عليهم السلام را اسير كند و امام عليه السلام را تحت فشار قرار دهد كه از مبارزه با آنان دست بردارد.